یک بار دیگر مقاومت و از خود گذشتگی، فداکاری و ایثار، همدلی و همنوایی و از همه مهم‌تر مشخص بودن هدف (دفاع از مظلوم و نجات آن‌ها از دست ظالم) پاسخ خود را گرفت و گل لبخند را بر لبان هر انسان آزاده و آزادیخواه و صلح‌دوستی نشاند. شنگال آزاد شد. 

آزادی شنگال نتیجه‌ی مقاومت و فداکاری دلیرمردان و شیرزنان از خود گذشته‌ای بود که جز عرق میهن و پاسداری از آب و خاک بدون در نظر گرفتن هر گونه گرایش دینی، مذهبی و نژادی هیچ انگیزه و هدف یا اهدافی نداشتند. 

آزادی شنگال ثمره‌ی همدلی و یکپارچگی رزم‌آوران قهرمان از همه‌ی طوایف کرد با داشتن گرایش‌های مختلف دینی و مذهبی، قومی و طایفه‌ای بود. رزم‌آورانی که به حق قبای پیشمرگ بودن برازنده‌ی تنشان می‌باشد. 

آزادی شنگال یادآور آزادی کوبانی در سال گذشته بود. کوبانی که تا قبل از آزادی، در مقاومت و پایداری تداعی کننده‌ی مقاومت و پایمردی غزه در محاصره‌ی اسرائیل و در مظلومیت و بی‌کسی یادآور حلبچه بود (گرچه کوبانی و غزه و حلبچه وجوه افتراقی هم دارند اما از حق نباید گذشت که وجوه اشتراکشان در مقاومت و پایمردی و مظلومیت مردمانش برابر اگر نباشد بسیار مشابه است) 

قصه‌ی شنگال اما بسیار متفاوت است. شهر شنگال و روستاهای اطراف آنکه به خاطر قرار گرفتن در نزدیکی کوه شنگال (سنجار) به این نام مشهور است با داشتن جمعیتی در حدود ۵۰ هزار نفر، کرد زبان به لهجه‌ی کرمانجی، که دین و مذهبی متفاوت از سایر مناطق دارند. آیین و مذهب مردمان آنجا آیینی موسوم به ایزدی است که بر اساس فرهنگ عمومی آنان گرویدن سایر مردمان به آین آیین غیر ممکن است و شرط داشتن این آیین فقط تولد از پدرو مادری ایزدی است و بالتبع خروج از این آیین نیز مشکل و دارای تبعات و عواقب بسیاری خواهد بود. بر همین اساس ایزدیان هیچ‌گاه به فکر تبلیغ آیین خود در میان سایر اقوام و کسترش آن به سایر ممالک و مناطق نبوده‌اند و به همین جهت نیز به قومی مشهورند که در سیاست دخالت نمی‌کنند و حتی در دوران حکومت صدام حسین که به جرأت می‌توان گفت یکی از تاریک‌ترین دوران‌ها و روزگاران عراق بود مصون بودند و به موجودیتشان آسیبی وارد نگشت. و این از عجایب روزگار است، ملتی که در پیدایش و استقرار دیکتاتور صدام نقشی نداشتند اما از آسیب و گزند او محفوظ ماندند. دیکتاتوری که نه زبان و‌ نژاد، نه آیین و مذهب، و نه دوستان و اطرافیان هیچکدام جز خودش و ماندنش در قدرت کوچک‌ترین اهمیتی برایش نداشت. گرچه او نیز همچون تمام دیکتاتورهای تاریخ در مواقع حساس و خطر همه‌ی مقولات یاد شده را مصادره به مطلوب و از آنان به نفع خود بهره‌برداری و هزینه‌ی کبر و غرور خود را بر ملت بیچاره تحمیل می‌نمود. 

مردم شنگال نه مسلمان، نه مسیحی و نه یهودی نیستند تا از پشتوانه‌ی مذهبی برخوردار باشند و از قضا با هیچ آیینی دشمنی ندارند که این دشمنی مستمسک حمله به آنان و تضعیف و نابودیشان گردد. و لذا راز ماندگاری و بقای آنان را در همین دخالت نکردن در امور دیگران و سرگرم بودن به امور خود علیرغم جمعیت کم و نداشتن هر گونه قدرت دفاعی دانست. به همین جهت چه قبل از اسلام و چه در زمان حاکمیت اسلام و مسلمانان هویت و موجودیت آنان محفوظ بوده است. اما اکنون چگونه است که از طرف عده‌ای که مدعی مسلمانی‌اند و مدعی خلافت اسلامی! و تحت عنوان کفار و شیطان‌پرستان مورد حمله قرار گرفته‌اند؟ آیا مهاجمان این تهاجم و قتل و غارت را آئینشان به آنان امر فرموده است یا به عنوان راه و سنتی از پیشینیانشان به ارث برده‌اند؟ که به ضرس قاطع و با اطمینان خاطر پاسخ هر دو سئوال منفی است. چرا که هم متون معقول و منقول دینی و هم تاریخ خلاف قطعی این روش را ثابت می‌کند. بر اساس متون وحیانی و احادیث معتبر و موثق هیچ آئینی به اندازه‌ی اسلام مدعی و طرفدار صلح و آرامش و دفاع از حقوق انسان، بدون در نظر گرفتن آئین و‌ نژاد و گرایش فکری نبوده و تاریخ و عملکرد مسلمانان و حاکمان و خلفای اسلامی به جز اندک مواردی که آنهم براساس سلایق شخصی و منافع قومی و گروهی بوده و نه منبعث از تعالیم اسلام، این ادعا را به اثبات می‌رساند. و اگر رفتار‌های گروه داعش موسوم به خلافت اسلامی را با محک متون اسلامی و تاریخ و رفتار پیروان آن بسنجیم خواهیم فهمید که هیچ تعلق و پیوندی جز در ادعا با اسلام ندارند. 

و بسیار به جا خواهد بود که آزادسازی شنگال را توسط دلیرمردان و شیرزنانی که همچنانکه قبلاً یادآوری شد قبای پیشمرگ بودن بسیار برازنده‌ی تن آنان می‌باشد جشن گرفت و این آزادی و پیروزی را به همه‌ی آزادیخواهان و سوته‌دلانی که دل به حال انسانیت می‌سوزانند تبریک گفت و کردآسا شادمانه دستار از سر کنده و هلهله‌ی شادی سر داد و رقصان و پایکوبان ابراز احساسات کرد. 

و اما ذکر نکاتی که گفتن آن گرچه خیلی دیر است و تکرار و یادآوری آن‌ها بیشتر به داد و فریاد چوپانی می‌ماند که گرگ گله‌اش را دریده و فرار کرده شبیه است، باز ضروری خواهد بود. 

بدون اینکه اصلاً و به هیچ وجه این دستاورد عظیم و پیروزی افتخار آفرین نادیده گرفته شود و یا القای ناچیز بودن آن متصور باشد و خدای ناکرده خواسته شود که با یادآوری این نکات کام شیرین فخرآفرینان را تلخ کرد، چرا که روی سخن تنها به مسئولان و سیاستمدارانی است که می‌بایست و می‌توانستند جور دیگر عمل کنند. 

اما... 

*آیا نمی‌شد که جلو اشغال شنگال و به تبع آن وقوع اینهمه جنایت، قتل، آوارگی، اسارت و بردگی را گرفت؟ مگر ممکن است اذهان و وجدان‌های بیدار تراژدی کودک نابینای ایزدی را که تنها و بی‌کس در تابستان سوزان جلو شعله‌های گداخته‌ی آفتاب کوه شنگال‌‌ رها شده بود از یاد ببرند؟ 

در میان اقوام و ملل مختلف این مطلب مشهور است که دست کم گرفتن دشمن هرچند ضعیف باشد، یا ناشی از غرور است و یا ناشی از جهالت و فریب‌خوردگی که هر کدام باشد نتیجه‌اش جز شکست و خسران نخواهد بود. 

** هنوز زمان زیادی نگذشته است و کسانی که پیگیر رویداد‌ها و حوادث منطقه بودند خوب به یاد دارند آن هنگام که داعش موصل را اشغال و به سوی مرکز عراق تاخت برداشته بود و به سرعت پیش می‌رفت رهبران و سیاستمداران کرد و در رأس آن‌ها کاک مسعود در اوج اعتماد به نفس و مست باده‌ی غرور و یا خوش‌خیالی با تشکیل جلسات در پارلمان اقلیم و جلو چشم رسانه‌های جهان وعده‌ی همه‌پرسی و به رأی گذاشتن استقلال کردستان را می‌داد و با قهرمان‌بازی درآوردن و وعده‌های سرخرمن و احتمالاً فریب خوردن مبنی بر اینکه داعش به هیچ وجه قصد جنگ با کرد نداشته و هیچ چشم طمعی به کردستان ندارد[...] اما زهی خیال باطل! ناگهان ورق برگشت و پیشروی داعش به سوی شنگال تیتر اخبار رسانه‌ها و تلکس‌های خبری دنیا شد و اندکی پس از آن نیروهای پیشمرگ در مقابل لنز دوربین رسانه‌های دنیا بدون کمترین مقاومتی عقب‌نشینی کردند و مردمان بیچاره‌ای را که بنا به طبع گوشه‌گیرشان و دوری از سیاست به هیچ وجه چنین روزی را پیش‌بینی نکرده و آمادگی دفاع از خود را نداشتند در مقابل دشمنانی که به بیرحمانه‌ترین شیوه‌ها بر آنان می‌تاختند تنها و بی‌کس‌‌ رها کردند و دشمن کرد آنچه توانست و کرد آنچه را نباید می‌کرد. 

** هنوز از حافظه‌ی تاریخی ملت پاک نشده است که آن زمان آن یکی حزب و سرکردگانش این یکی را متهم به خیانت به ملت می‌کرد و می‌گفت عرضه‌ی دفاع از مردم را ندارند و از این طرف این یکی حزب و سرگردگانش می‌گفتند که فلان حزب از حسادت اینکه طرح همه‌پرسی [...] چون از جانب خودشان نیست را برنمی‌تابند و به خاطر اینکه به نام ما تمام نشود و عقیم بماند به سوی داعش تیراندازی کرده و آنان را تحریک نمودند تا به کردستان حمله نمایند و در این میان تنها مردم بی‌گناه و بیچاره طعمه می‌شدند و ظریفی چه خوب و به جا گفته بود که ملت‌های مظلوم بیش و پیش از آنکه از دشمنان خارجی ستم ببینند، اسیر دست سیاستمداران خود هستند. 

واقعاً می‌شد و می‌شود که با یک حرکت سنجیده و به جا جلو بسیاری از فجایع را گرفت. فجایعی که نه با گذشت زمان و نه با صرف هزینه‌های مادی و معنوی قابل جبران نبوده و آثار مخرب آن نسل به نسل باقی خواهد ماند. 

همین حالا هم که این پیروزی و فخر که در نتیجه‌ی تلاش و مجاهدت‌های ملتی است که همه چیز را کنار گذاشته‌اند و به چیزی جز آزادی سرزمین و همنوعانشان فکر نمی‌کنند (که صد البته نقش نیروی هوایی ائتلاف را در زمین‌گیر کردن داعش فارغ از هر قصد و نیتی که دارند نباید نادیده گرفت) در حال مصادره شدن به مطلوب است. 

در پایان جا دارد ضمن تشکر و خسته نباشید به تمام پیشمرگانی که در آفریدن این حماسه نقش داشتند و برگی دیگر بر تاریخ پر افتخار این سرزمین افزودند و دعای خیر برای شهدا و جانباختگان و طلب بهشت برین برای آنان و صبر برای بازماندگان، به جا و نیکو‌تر نیز خواهد بود که به رهبران و سیاسیون یادآوری شود که دست از لجبازی و خودپرستی برداشته و از اینهمه مصیبت و آوارگی و قتل و غارت درس بگیرند. اختلافات را کنار گذاشته به فکر بازسازی و بهسازی فیزیکی شنگال و بازآفرینی روحیه‌ی آوارگانی باشند که پس از قریب به سه سال آوارگی و دربه‌دری انگیزه‌ای برای بازگشت و استقرار و اقامت در شهر خود داشته باشند نه اینکه خدای ناکرده پس اینهمه مصیبت در زیر سندان اختلافات حزبی باز هم له شوند و راه دیار غربت پیش بگیرند و این ملت باز هم شاهد آیلان‌های دیگر باشد.